مناجات شب سوم مُحرّم با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
سلام بر تو امـامی که نفـسِ تطهـیری سلام بر تو که چون رحمتی، فراگیری سلام بر تو زمانی که غـرق طاعـاتی سلام بر تو زمانی که روزه میگیری بدون شمسِ پر از خیر و برکت رویت به مـا رسیـد عجب روزگـار دلگـیری گذشت و چشم به راهت جوانیام طی شد نیـامـدی و رسـیده است مـوسم پـیـری نـشـد مـقـدمـه سـازِ ظـهـورتـان بـاشـم منِ خـراب دعـایـم نـداشـت تـأثـیــری چـقدر گریه و توبه به جای من کردی حـلال کن که نکـردم هـنوز تـغـیـیری من از زمان ورودم به قـبـر میتـرسم بیا و ناجی من شـو در آن سـرازیری اجازه هـست کـمی از زبـان عـمۀتـان بخوانم از غـم ویرانه و زمینگـیری؟! *** پدر شبی که رسیدی برای من قدر است رقم زده است بـرایم خـدا چه تقـدیری ببخش این همه امشب به لکـنت افتادم ببخش از رخ سـابق نمانـده تـصویری به تابِ زلـف تو دسـتم نمیرسد دیگر شکـسته بـازوی من در میان درگیری بدون هـیـچ دلـیـلی مـرا کـتک زدهانـد بـدون هـیچ دلـیلی و هـیـچ تـقـصـیری |